English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4997 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oversailing of facade U قسمت برجسته یا پیش امده بنا
forestage U قسمت جلو امده صحنه نمایش
filed U زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
gibbous U بر امده
incoming U امده
who came? U کی امده
who came? U که امده
fordone U از پا در امده
ridgy U بر امده
overshot U پیش امده
landed U فرود امده
worker U ازکار در امده
get U بدست امده
gets U بدست امده
new come U تازه امده
getting U بدست امده
overdue U دیر امده
jutting U پیش امده
prognathic U پیش امده
protrusile U جلو امده
red hot U تاب امده
prognathous U پیش امده
peregrin or rine U از خارجه امده
protrudent U جلو امده
worked up U ازکار در امده
saleint U بیرون امده
underhung U پیش امده
protractive U جلو امده
projective U جلو امده
protrusive U جلو امده
aggregates U جمع امده
leavened bread U نان ور امده
in U :رسیده امده
in- U :رسیده امده
unbred U بدببار امده
enthetic U ازبیرون امده
left over U زیاد امده
exopathic U ازبیرون امده
saleintiant U بیرون امده
exserted U بیرون امده
aggregate U جمع امده
impassionate U به جنبش امده
jamb U تیربیرون امده
exserted U پیش امده
red-hot U تاب امده
jambs U تیربیرون امده
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
projecting jaw U ارواره پیش امده
peregrine U ازخارجه امده مسافر
petiolar U از برگدم بیرون امده
apogean U از زمین بالا امده
bay window U پنجره پیش امده
bay windows U پنجره پیش امده
inchoate U تازه بوجود امده
ecstatic U بوجد امده نشئهای
you might have come U باید امده باشید
beetle brow U پیشانی پیش امده
neoteric U تازه بدنیا امده
take steps U اقدامات بعمل امده
cantilever U تیر پیش امده
unhandy U مشکل بدست امده
born in the purple U در نازونعمت بدنیا امده
self born U از خود بوجود امده
twinborn U دوقلو بدنیا امده
ecstatically U بوجد امده نشئهای
hardly earned money U پول سخت بدست امده
lugging U هر عضو جلو امده چیزی
prognathic U دارای ارواره پیش امده
instances have occurred that U مواردی پیش امده است
lugs U هر عضو جلو امده چیزی
lugged U هر عضو جلو امده چیزی
bucktooth U دندان گراز یا پیش امده
lug U هر عضو جلو امده چیزی
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
rimrock U لبه بر امده صخره مزبور
flanges U لبه بیرون امده چرخ
bow window U پنجره پیش امده کمانی
flange U لبه بیرون امده چرخ
to run short U زیر short امده است
to t. to account U زیر account امده است
his stomach sticks out U شکمش پیش امده است
venose U دارای رگهای متعددوبر امده
visor U لبه پیش امده کلاه
visors U لبه پیش امده کلاه
bow windows U پنجره پیش امده کمانی
vizor U لبه پیش امده کلاه
prognathous U دارای ارواره پیش امده
air landed U فرود امده از راه هوا
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
the bird took its perch U مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
kid glove U ازلای زرق وبرق بیرون امده
nook U قطعه زمین پیش امده برامدگی
ventricous U بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
ill gotten U با وسایل غیر مشروع بدست امده
biologic U بدست امده اززیست شناسی عملی
finding U یافته
findings U یافته
lyophiled U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
lyophil U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
dormer U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormers U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
round shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
round-shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bay windows U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
ribby U دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
downfallen U زوال یافته
transferred U انتقال یافته
nascent U پیدایش یافته
tuned U وفق یافته
expanded U بسط یافته
organized U سازمان یافته
full-fledged U تکامل یافته
glorified U تجلیل یافته
depauperate U تقلیل یافته
deployed U گسترش یافته
generalized U تعمیم یافته
past U پایان یافته
endrgized U انرژی یافته
due out U خاتمه یافته
linked U پیوند یافته
awakened U اگاهی یافته
extended U تمدید یافته
done U وقوع یافته
allocated U اختصاص یافته
abroad U گسترش یافته
matched U تطبیق یافته
waney U کاهش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
nee U تولد یافته
instinct with life U روح یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
wany U کاهش یافته
structured U ساخت یافته
mature economy U تکامل یافته
porrect U بسط یافته
transmissive U انتقال یافته
full fledged U تکامل یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
instinct with force U نیرو یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
grilse U ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
organises U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
redivivus U تولد تازه یافته
systematized delusions U هذیانهای نظام یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
organizing U بازار سازمان یافته
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1cartridge
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com